گفتگو از: یحیی سهرابی جریان مکتب قرآن درچه سالی تاسیس شد و موسسان این جماعت چه کسانی بودند؟ مکتب قرآن درقالب یک تشکیلات از سال 1356فعالیت علنی اش را آغاز نمود اما پیش از اینکه فعالیت های فکری مرحوم کاک احمد مفتی زاده تحت عنوان «مکتب قرآن» شکل بگیرد، کاک احمد از همان دوران جوانی، به دلیل منحصر به فرد بودنش و ویژگی های خدادادی که خداوند به وی بخشیده بود، به مسائل اجتماعی ورود پیدا کردند به گونه ای که از همان دوره کودکی اظهار نظرها و دیدگاه هایش دربین مردم« صدا » و بازتاب پیدا کرده بود و برای همگان مشخص شده بود که ایشان از بقیه همسالان خود متمایز است. حضور کاک احمد در محافل و اظهار نظرهای وی در همان سنین نوجوانی را همه شنیده بودند. ایشان در خانواده ای اهل دین پرورش پیدا کرده بود اما در ایام جوانی « حس ملی گرایی کوردی» هم به حدی در درونش شدید بود و توسعه پیداکرده بود که ترجیح داده بود فعالیت های اجتماعی اش را در قالب تشکیلات « حزب دموکرات کردستان ایران» دنبال نماید و به عضویت آن تشکل درآید. در همان ایام جوانی درسال 1341 که در رادیو تهران فعالیت داشت، به عنوان مسئول کمیته آن حزب در تهران انتخاب گردید. درهمان سال به جرم عضویت درحزب دموکرات، همراه عده ای از وابستگان حزب، بازداشت و زندانی شدند. آنگونه که خود کاک احمد نقل می کند، در زندان مسائلی برای وی اتفاق افتاد که در واقع نقطه عطفی برای این شخصیت شد و «حیات تازه» ای را از سر گرفت و نگاهش به نسبت مسائل اجتماعی و نوع حرکت وفعالیت متحول گشت. مرحوم کاک احمد نقل می کند که «در زندان خوابی دیدم و تمام تحولات فردی و اجتماعی ام پس از آن خواب شکل گرفت. در آن خواب خدمت پیامبر اسلام حضرت محمد «صلی الله علیه وسلم» رسیدم و پس از آن رویداد بود که به فکری عمیق فرو رفتم و متوجه شدم دیدگاهم به نسبت شیوه ی خدمت به جامعه وملتم اشتباه بوده است». همچنین می فرماید: « متوجه شدم که خلاصه شدن همه چیز در «عرق ملی» اشتباه است زیرا این حب وطن و عرق ملی خود « حقی» محسوب می گردد اما تفکری جداگانه نیست که بتواند تمام جوانب انسانی و جامعه را پوشش دهد . به این ترتیب بود که « نگاهم» به همه چیز«تغییر» کرد. » بدین شکل بود که جهت اصلی حرکت کاک احمد تلاش برای «احیا« دین» شد؛ دینی که پس از 1400 سال شبیه هرچیزی جز دین اصلی و ماهیت آن می شود و فاصله ای شگرف با دین اصلی پیدا می کند. کاک احمد آن خواب در زندان را که طی آن در محضر پیامبر اسلام درس خوانده بود، «هدایت خاص» الهی نامید و معتقد بود هم وی را متحول کرد وهم پیامبر دراین خواب دیدی به او بخشید تا «روح دین» را درک نماید که آنرا در این بیت شعر اینچنین بیان می کند: درآنجایی که درس آموختم کزان یک جهان فهم اندوختم شدم زان به وضع جهان آشنا به صدها رموز نهان آشنا بدانستم آن راز این نسل چیست فریبنده مردم ساده کیست پس ازاین تحول روحی در زندان بود که کاک احمد تصمیم گرفت حرکت تازه ای را آغاز نماید و بعد از آزادی از زندان رژیم شاه که کمتر از یکسال بود، به کردستان بازگشت وفعالیت های محدودی را دور از چشم ساواک آغاز نمود و به مرور توانست صدای خود را به سمع ونظر جمعی از مردم برساند و این فعالیت های محدود تا سال 1356 ادامه داشت اما دراین مدت همواره مورد اذیت وآزار ساواک قرار داشت. لازم به ذکر است پس از آزادی کاک احمد از زندان رژیم شاه و آن تحولات روحی که در زندان برای وی حادث شد، به ارتباط حزبی و تشکیلاتی اش با حزب دموکرات کردستان ایران پایان داد اما از لحاظ فکری و احساسی، آن حس ملی گرایی کوردی وعرق ملی همچنان در درونش بیشتر می شد. براین اساس حرکت کاک احمد مفتی زاده به حرکتی فکری واعتقادی تغییر یافت و بااین رویکرد جدید، درسال 56 مرکزی تحت عنوان » مدرسه قرآن» را تاسیس نمود. اولین مدرسه قرآن در کردستان را به پیشنهاد چند تن از ساکنین مریوان که به اندیشه های ایشان علاقمند شده بودند در شهر «مریوان» راه انداخت و به دنبال آن مدرسه قرآن «سنندح» را هم تاسیس نمود. در مرحله تاسیس، کاک احمد تک وتنها بوده و اگر بعدها کسانی ادعا کردند که همراه کاک احمد در تاسیس مدرسه قرآن نقش داشته اند، ادعایی بیش نبوده است. در حدفاصل سال 56تا 57 مشغول برگزاری برنامه هایی آموزشی و پرورشی با مردم بودند. تااینکه حرکت اعتراضی مردم ایران علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی درسال 1357 منجر به انقلاب شد و به گفته کاک احمد،در آن شرایط انقلابی ناچار شدند حرکت و برنامه های اصلی خود را بطور موقت تعطیل نماید و به آن حرکت عمومی مردم علیه نظام حاکم بپیوندند، چون اگر همراهی نمی کردند عملا به منزله ی ایستادن درمقابل مردم قلمداد می شد. مراحل اولیه برنامه دینی مدنظر کاک احمد، فارغ از « فعالیت سیاسی» بود و در مراحل بعدی است که کارسیاسی مطرح می گردد که افراد و پیروان به مرحله ای از رشد و صلاحیت رسیده باشند که بتوانند داخل کارهای سیاسی شوند. درغیر اینصورت یکی می شوند مانند آن همه ظالم و مستکبر که در جهان حاکم اند. اگر کاک احمد در آن شرایط انقلابی اقدام نمی کرد، علاوه براینکه درنوع خود ترک وظیفه ای بود، عملا اهل سنت در مقابل اهل تشیع نیز قرار می گرفت و به منزله این بود که اهل سنت انقلابی نیستند و هم ممکن بود دعوا و رویارویی بین اهل تسنن و اهل تشیع رخ دهد که در آن تنها مردم متضرر می شدند و سران درامان می ماندند. برای پرهیز ازچنین رویارویی هایی بود که کاک احمد با انقلاب مردم ایران همراهی نمود. بنابه این دلایل بود که فعالیت های مدرسه قرآن به حالت تعلیق درآمد. ازسال 58 بود که کاک احمد عنوان تشکلش را تغییر داد و برای اینکه شامل تر و کاملتر باشد به « مکتب قرآن» تغییر نام داد. پس از سقوط رژیم شاه، آشفته بازاری در مملکت رخ داد و گروههای عدیده ای به عرصه آمدند و آن مسائلی درکردستان روی داد که همه درجریان آن قراردارند و پس از آن کاک احمد از سیاست کناره گیری نمود. اوایل انقلاب شخصیت هایی چون شیخ ابراهیم مردوخی،ماموستا علی رحمانی و ماموستا عبدالله ایرانی، همچنین عده ای از شخصیت های اسلامی کردستان عراق از جمله کاک «برهان محمد امین» کاک احمد مفتی زاده را همراهی نمودند. این همراهی به چه مناسبت بود؟ آیا این اشخاص، عضو تشکل «مکتب قرآن» بودند یا مستقل عمل می کردند؟ در این خصوص باید گفت در سال 56 چندتن از این دوستان در مریوان پیام ودعوت فکری کاک احمد و اسلام انقلابی مدنظر کاک احمد را شنیده بودند و جذب کاک احمد و پیامش شده بودند ونه بیشتر. فکرمی کنم پس از این آشنایی بود که چندنفری از این دوستان جذب حرکت «اخوان المسلمین» شدند اما حتی چند مدت پس از انقلاب باز این افراد، کاک احمد ومکتب قرآن را همراهی می کردند اما برای کاک احمد اهمیتی نداشت که افراد چه گرایش سیاسی وتشکیلاتی دارند و لازم به اشاره است چندتن ازاین افراد به همراه مکتب قرآن نیز دستگیر شدند. درواقع کاک احمد پس از هجرت از سنندج به کرمانشاه درسال 58 به سیاست و کار عارضی اش خاتمه داد و کار اصلی اش که همانا «احیای دینی» و « پرورش و آموزش» بود را دوباره از سرگرفت. این افرادی که شما ذکر نمودید پس از هجرت کاک احمد به کرمانشاه، گرایش شان به جریان « اخوان المسلمین» را آشکار ساختند ولی برای کاک احمد گرایش فکری و تشکیلاتی اهمیتی نداشت و معتقد بود هرکس اهل ایمان باشد و حیات مومنانه داشته باشد، مهم نیست چه گرایش وتعلق گروهی داشته باشد. معیار برای همراهی افراد سلامت وصلاحیت وایمان انسان ها بود نه گرایش تشکیلاتی آنان. ارتباط مرحوم کاک احمد مفتی زاده و مرحوم کاک ناصر سبحانی در اوایل انقلاب چگونه شکل گرفت؟ داستان مرحوم کاک ناصر،جداست. ایشان بسیار باهوش وتوانمند بودند . ابتدا شخصیتی صوفی مسلک داشت و آنگونه که از وی نقل است سرآغاز برای مقابله فکری خدمت کاک احمد رسیده بود اما درهمان برخورد و دیدار اول، منقلب می شود و متوجه می شود که همه چیز خلاف آن چیزی است که از کاک احمد شنیده بود. این رابطه عاطفی متقابل بود و کاک ناصر قبل از بازداشت کاک احمد، شیفته وی شده بود و در کرمانشاه مدام خدمت ایشان می رسید. اما اصولا وابستگی های فکری و تشکیلاتی افراد برای کاک احمد اهمیتی نداشت بلکه مسائل ایمانی اولویت وی بود و با افراد جماعت اخوان که از عراق آمده بودند و اغلب مهمان وی بودند در نهایت محبت رفتار می نمود و مهم نبود عضو کدام گروه اسلامی بودند. عده ای معتقدند شیخ ابراهیم مردوخی و مرحوم کاک ناصر سبحانی در ابتداء عضو مکتب قرآن بوده اند. آیا چنین چیزی صحت دارد؟ کاک ابراهیم یکبار به جرم عضویت در مکتب قرآن دستگیر شده بود وکاک ناصر نیز با کاک احمد همراهی می کرد اما از لحاظ تشکیلاتی عضو تشکیلات اخوان المسلمین بودند. پس از همراهی کاک احمد مفتی زاده با جریان انقلاب و انقلابیون، چه اتفاقاتی افتاد که میانه ایشان با حکومت انقلابی جدید به هم خورد ؟ کاک احمد نه تنها رهبر انقلاب در کردستان بود که قاطبه اهل سنت ایران را با جریان انقلاب همراه ساختند. با افراد معروف در مناطق ارتباط برقرار می کرد و آنان را تشویق می نمود که با جریان انقلاب هماهنگ شوند و از اختلاف مذهبی پرهیز نمایند. حکومت شاه سعی می کرد به اختلاف شیعه وسنی دامن بزند و آنان را به جان هم اندازد و از آن اختلافات بهره برداری نماید. اما مرحوم کاک احمد اجازه نداد واهل سنت را با انقلاب همراه ساخت. در کردستان نیز فعالیت های انقلابی تحت نظارت کاک احمد بود و ایشان اعلامیه و بیانیه صادر می نمود و تظاهرات را سازماندهی می کردند. دیگر نیروها هم با کاک احمد هماهنگی لازم را داشتند و این مسائل باعث شد کاک احمد با انقلاب همراه شود. وعده هایی هم که حاکمان جدید ایران به مردم دادند، وعده هایی درست ومنطقی بودند و اینکه اگر حکومت را به دست گیرند حقوق مردم را رعایت خواهند کرد و حکومت مذهبی برقرار نخواهد شد و ازاین قبیل وعده ها. کاک احمد مفتی زاده تمام مطالبات مردم را در سه محور مطرح نمود: رفع ستم ملی، رفع ستم طبقاتی و رفع ستم مذهبی. همه مردم ایران تحت ستم طبقاتی قرار داشته اند، اهل سنت نیز از ستم مذهبی رنج می برد و ملت کورد علاوه برستم طبقاتی و مذهبی موردستم ملی هم قرار گرفته اند. این مطالبات از بیانیه هایی که دیگر گروهها صادرکرده بود بطور جامع تر مطالبات را مطرح ساخته بود. درواقع حاکمیت جدید وعده تحقق این سه بخش از مطالبات را به مردم وکاک احمد داده بود. اما مدتی از انقلاب سپری نشده بود که حکومت با کوردها و اهل سنت از سر ناسازگاری وارد شد . در نشست مجلس خبرگان که کاک احمد دعوت شده بود، درباره قانون اساسی و اینکه نباید تفرقه اندازانه تدوین شود سخن راند اما زمانی که قانون اساسی بدون عنایت به وعده ها به کوردها واهل سنت تدوین گشت، کاک احمد در نطق تاریخی اش در حسینیه ارشاد نسبت به عدم تحقق وعده ها در قانون اساسی جدید به نسبت حقوق ملی و مذهبی کوردها و اهل سنت به شدت انتقاد نمود و بدین شکل بود که از همراهی با مسئولان جمهوری اسلامی کناره گرفت. درحقیقت فشارهای بسیاری ازسوی حکومت و همچنین گروههای سیاسی چون کومله،دموکرات و دیگر گروههای چپ درکردستان علیه کاک احمد اعمال می شد و هردو در مخالفت و فشار بر کاک احمد متفق القول بودند. اختلاف برسر شیوه ی مبارزه وفعالیت بود که آن گروهها روش مسلحانه را برگزیدند و کاک احمد به مبارزه غیرمسلحانه معتقد بود به این خاطر وی را به همراهی با جمهوری اسلامی محکوم می نمودند که امروز آشکار شده آن حرفها بی اساس بوده است. ایشان معتقد بود کارمسلحانه به نابودی مردم می انجامد و حکومت هم بی میل نبود این گروههای مخالف به خشونت و اسلحه روی بیاورند که آسانتر سرکوب کنند و طبیعی بود حکومت با گروههای مسلح گفت وگو و مذاکره ای نداشته باشد. در سال 58 شایعه شد که «پیشمرگان مسلمان» توسط کاک احمد مفتی زاده جهت مقابله با گروههای مسلح سازماندهی شد. چنین ادعایی تا چه اندازه صحت داشت؟ این نوع تهمت ها در اوایل انقلاب ازسوی مخالفین عنوان می شد که کاک احمد را تخریب کنند و ازچشم مردم بیاندازند و گرنه چه دلیلی داشت یک کورد چپی در تهران علیه کاک احمد موضع بگیرد؟ مردم درجریان این جریان های پشت پرده قرار نداشتند. علت این وقبیل تخریب ها وشانتاژهای تبلیغاتی به اختلاف دیدگاه و روشی برمی گشت که کاک احمد با این گروهها واحزاب داشت و آنان تحمل نمی کردند و امروز بی اساس بودن تمام آن تهمت وافتراها برهمگان آشکار شده است. اگر این گروهها سخن کاک احمد را می پذیرفتند قطعا وضع ملت کورد در ایران اینگونه نمی شد چون حکومت از آشفتگی و چنددستگی نیروها بهره برد و باهمه برخورد نمود. اگر مفتی زاده با حکومت همدست بود چگونه پس از 6ماه از همراهی با حکومت کناره گیری می کند و به دنبال آن به زندان افکنده می شود؟ در واقع پیشمرگان مسلمان کار کاک احمد نبود و درچندین اطلاعیه،بیانیه ومصاحبه درسال 58 برائت خود از این تشکل نظامی ومسلح را اعلام نمود و اظهار داشت این نیروی مسلح هیچ ارتباطی با ایشان ندارد. اینجانب یکی ازاین اطلاعیه ها درارتباط با پیشمرگان مسلمان را در مسجدجامع سنندج قرائت نمودم و کاک احمد به مردم می گفت که نگویید پیشمرگه مسلمان و بلکه بگویید پیشمرگه دولتی. پس از سخنرانی اش درحسینیه ارشاد، کاک احمد به سنندج بازگشت و با هجرت به کرمانشاه، ازکار سیاسی فاصله گرفت و آنرا کنارنهاد. سبب اصلی مهاجرت کاک احمد ازسنندج به کرمانشاه درسال 58 چه بود؟ اگر درسنندج می ماند، نقشه هایی برای درگیرشدن مردم با وی پیش بینی می شد اما کاک احمد بلافاصله متوجه این برنامه شد و با مهاجرت به کرمانشاه مردم را از خونریزی و خشونت بیشتر محفوظ داشت. البته برادران شبلی و پسران آقای نمکی که با کاک احمد درارتباط بودند،درسنندج ماندند و کومله با فجیع ترین شیوه آنان را بی گناه از منزل بیرون کشیدند و تیرباران کردند. پس از رفتن کاک احمد مفتی زاده به کرمانشاه بود که مساله تاسیس شورای مرکزی اهل سنت، «شمس» مطرح شد؟ اصولا آقای مفتی زاده و همفکرانش چه اهدافی از تاسیس این تشکل داشتند؟ کاک احمد پس از دست شستن از حل مساله کورد با حکومت انقلابی جدید و عزیمت به کرمانشاه،به سبب مراجعات افراد و شخصیت ها، همچنان در قبال مساله اهل سنت احساس مسئولیت می کرد و تلاش کرد جهت ممانعت از به انحراف کشیده شدن مسیر مطالبات و بروز تنش ها واختلافات مذهبی،با همان شیوه های مسالمت آمیز،بدون خشونت و ازطریق گفت وگو ومذاکره و انتشار بیانیه ها، مطالبات وحقوق اهل سنت را به همراه دیگر شخصیتهای اهل سنت پیگیری نمایند. بدین شکل بود که نمایندگان مناطق اهل سنت در تهران گردهم آمدند و تشکل«شمس» را درسال 1360 تاسیس نمودند. این شورا دراولین نشست، مطالبات اساسی اهل سنت ایران را مطرح نمودند. درسال 61ودرسالگرد تاسیس این شورا، کاک احمد به شدت از عملکرد حکومت و وضعیت ایجاد شده انتقاد می کند و به دنبال آن بود که ایشان به همراه اعضای مکتب قرآن در کرمانشاه بازداشت و روانه زندان شدند. یکی از اعضای آن شورا اخیرا معتقد بود که تاسیس شورای مرکزی سنت در آن شرایط بهانه ای شد برای فشار بیشتر حکومت بر فعالان اهل سنت. تحلیل شما از تشکیل این شورا به چه ترتیب است؟ فشار حکومت عملا متوجه جماعت «مکتب قرآن» بود، اما اگر کاک احمد واین شورا مطالبات اهل سنت را مطرح نمی ساختند، مردم نسبت به حقوق خود آشنا نمی شدند و بیشتر کلاه سر مردم می رفت. ازاین طریق مردم بیشتر باحقوق ومطالبات شان آشنا شدند. اصلا به واسطه تشکیل این شورا فشاری بر مناطق اهل سنت و کردستان وارد نیامد. روحانیون و افراد بسیاری به واسطه ارتباط با شورای «شمس» بازداشت شدند و یا از کار برکنار شدند. این فشار نبود؟ خوب بازداشت افراد و یا اخراج شدن از کار اداری به واسطه ی اعتقاد ویا ارتباط با یک تشکل وجریان، دلیل بر اشتباه بودن آن جریان ویا تشکل نیست و هرکس باید خود را برای هزینه دادن کاری که انجام می دهد، آماده کرده باشد. در واقع فعالیت شورای مرکزی سنت پس از سال 61پایان یافت و کار موقتی بود که برای دفاع از حقوق اهل سنت ایجاد شده بود وگرنه کار اصلی کاک احمد، همان جریان مکتب قرآن بود. اما حکومت در منطقه اورامانات افرادی که گرایش اسلامی اهل سنت داشتند، تحت عنوان «شمسی» و ارتباط با شورای شمس تحت پیگرد قرار می داد. طبق شنیده ها، در سالگرد تاسیس شورای مرکزی سنت که سال 61 در کرمانشاه برگزار شد، کاک احمد طی سخنرانی انتقادی اش نسبت به اوضاع اهل سنت، باتوجه به فشارهای مضاعف حکومت وسایر جریانات، پیشنهاد می دهد علما و نخبگان اهل سنت به کشور «لیبی» مهاجرت کنند. آیا چنین چیزی صحت دارد؟ کاک احمد کاری راکه بدان معتقد بود، خود اول نفری بود که آنرا انجام می داد. بنابراین صدور چنین مجوزی اصلا منطقی نیست، چون درصورت خروج ازکشور عواقب بسیاری داشت وحکومت این افراد را تحت پیگرد قرار می داد. درآن شرایط پیشنهادهایی جهت مهاجرت به کشورهایی چون پاکستان داده شد، اما کاک احمد به این کارها اعتقادی نداشت ومعتقد بود باید درمیان مردم خود ماند و دفاع کرد. کاک احمد درسال 61 به چه جرمی دستگیر و روانه زندان شد و چندسال در زندان ماند ؟ ایشان به مدت ده سال درزندان بود و دلیل اصلی دستگیری و بازداشت کاک احمد، آن موضع انتقادی بود که در قبال عملکرد حکومت در سالگرد تاسیس شورای مرکزی سنت اتخاذ نمود ودلیل دیگری نداشت اما پس از آن بود که شروع به پرونده سازی علیه ایشان نمودند که وابسته به بیگانه است و ازاین قبیل مسائل. وقتی ما را دستگیر کردند، دربازجویی ها می گفتند که مفتی زاده وابسته به آمریکا و انگلیس و کشورهای خلیج است و ازاین دست اتهامات که اصل واساسی نداشت و هیچگاه اثبات هم نشد.
نظرات